دیشب کمتر از یه ساعت خوابیدم چون میترسیدم شهاب پشت در بمونه و وقتی هم اومد از درد دهنم نتونستم چشم رو هم بذارم و یه ذره پلکم سنگین شد که دیدم وقت بیدار شدن پسرهاست
و در نتیجه الان انگار همه چیز رو تو خواب میبینمزمین هم زیر پام تکون میخورهولی خوشحالم و نمیدونم چرا؟