تازه می فهمم

تازه می فهمم ، تازه می فهمم

عید سعید

نمیدونم چرا هیج وقت این عیود رو نتونستم درک کنم؟یادم هست خیلی سال پیش فهمیدم که دقیقا بدترین روز همون روزیه که باید روز خوبی باشه!معمولا تو این روزها یا با کسی دعوام میشد یا چند تا تبخال رو لبم میزد یا ...carryonsmiley.gif : 41 par 30 pixels.خلاصه من میفهمیدم واسه من سعید نیست شاید واسه این بود که من خلوص نیت نداشتم! الان هم که خلوص نیتم درصد بیشتری داره چندان افاقه نمیکنه.البته 3 سال پیش روز تولدم مصادف شد با عید سعید غدیر خم!و این باعث حرص درآوردن یه چنتایی(عرشیان اعلا) شد که چرا منِ کافرِحربی مشمول این میمنت شدمteehee2.gif : 33 par 31 pixels.در حالیکه من که نخواستم این طور بشه بلکه سال و ماه چرخیده و این از آب دراومدهblastpresenty.gif : 126 par 104 pixels.
راستی  داره بارون و صدای الله اکبر میاد

یه روز خوب

امروز واسه خودم جشن گرفتم.واسه اینکه امتحانم رو خوب دادم،بعد از 3 سال کارت ملیمو گرفتمhuhsmileyf.gif : 19 par 20 pixels. و واسه اینکه زنده ام و فرصت دارم گلهای نرگسی رو که خریدم بو کنم.
از روش شلیک تیر عشق هم استفاده کردم اینو از کاترین یادگرفتم. خیلی زود به خودت پسش میدن

آلیس در سرزمین عجایب

آدم هرجور که فکر میکنه همونطور هم حرف میزنهdunnosmiley.gif : 42 par 18 pixels.لباس میپوشهدوست انتخاب میکنهfrenchhello.gif : 42 par 36 pixels.حتی عنوان وبلاگش رو هم بر اساس شخصیتی که داره انتخاب میکنه awwsmiley.gif : 66 par 42 pixels.و اتفاقا قیافه اش هم به شخصیتش هر روز شبیه تر میشهxlove_huh.gif : 29 par 34 pixels..البته این حرفا جدید نیست حداقل 100ساله که روانشناسها با انواع و اقسام مصادیقی که ارایه دادند اینو تقریبا ثابت کردند،اینو گفتم تا اینو بگم میخوام عنوان وبلاگمو عوض کنم .
تازگی کتاب آلیس در سرزمین عجایب رو خریدم و البته چون به زبان انگلیسی است هنوز تمومش نکردم ولی خودمو خیلی شبیه آلیس میینم.
بچه که بودم یه بار خواب دیدم به اندازه ی مورچه ها شدم و تو پذیرایی خونه داریم دنبال هم میدویم و برخلاف احساس بیداریم که مورچه هارو موجودات بدجنسی میدوونستمzombismiley.gif : 46 par 25 pixels.(5-4ساله که بودم داشتم به گلهای باغچه آب میدادم که مورچه اسبی انگشت پامو گاز گرفت و این اتفاق دوبار برام افتاد از اون روز تا همین لحظه من با مورچه ها میونه ی خوبی ندارم) در خواب اونا خیلی مهربون بودند و لی تو همون خواب هم وحشت عجیبی داشتم و هر آن احتمال میدادم خوی درندگیشون بهشون برگردهvarulv.gif : 33 par 28 pixels.

اتفاق عجیب

دیشب از فک درد نخوابیدم.مجبورشدم یه قرص بخورم ولی دیگه خواب از سرم پریده بود.وقتی از کلاس برمیگشتم خودمو رو زمین میکشوندم تا فقط برسم خونه و بیوفتم رو تخت
تو اتوبوس یه تصمیم خنده دار گرفتم قسمت آقایون خلوت بود و من با خودم گفتم  تصمیم دارم این آقاهه پاشه و جاشو به من بدهچند دقیقه بعد همون آقاهه پاشد و تو جمعیت خانوما منو صدا زد و گفت بیا بشین اینجا